بردیا جونمبردیا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

قوقوووووولی

بردیا و نذری

سلام ما اومدیم این هفته بردیا جونم حسابی خوش گذارانی کرده جمعه رفتیم خونه یکی از دوستانمون که دوتا دختر کوچولو به اسم رایا و ندا داشت و باهاشون بازی کرد. شنبه مامانی جونم غذای نظری داشت و بردیا به دایی مجید در تقسیم کردن غذاها کمک کرد. دوشنبه ام بردیا اومد شرکت کلی شیطونی کرد.سه شنبه هم با مامانی رفتیم استخر کلی شنا کرده خدا رو شکر اصلا از آب نمی ترسه.جمعه هم که قراره بریم خونی خانه پری جونم پرستش خوشگله وپاکان توپولو برگشتیمعکسهاو شیطونی هایبردیاروبراتون میذارم وتعریف میکنم   دایی مجید جون و بردیا سلام بفرمایید ........ ااا....ببین بازم آورد بردیا در شرکت چسب به جای کرم میماله صور...
29 دی 1390

بردیا در ویلا

ویلای ما در میان رشته کوه های زاگرس در یک منطقه کوهستانیه که زمستان های سرد، بهار خیلی زیبا ، تابستانی خنک و پاییزی رویایی داره عکسهای زیر نمای از زمستان ٨٩ در این منطقه است که بابا پیمان بردیا انداخته ..            اینم ویلای ما .....         اولین عکس بردیا  در ویلا فروردین ٩٠   بردیا و ژست مخصوص عکس اینجا نمیدونم داره چی میخوره ؟ بردیا بر فراز املاک اجدادی بردیا و ارشک کوچولو (پسر عمه) در جاده منتهی به ویلا   باغ سیب...
26 دی 1390

سلام

سلام من مامان بردیا هستم اینجا میخوام تمام شیرین کاریها و شیطونیهای بردیا رو بنویسم تا وقتی بزرگ شد این مطالب بخونه بدونه چقدر شیطون بوده ومن چقدر دوستش داشتم و دارم  این خونه رو من خیلی وقت پیش ها میخواستم درست کنم ولی نشد دلیلش یکی تنبلی من بود و دوم هم ازبین رفتن یک سری از عکسهای بردیا که توی سیستم بودو پریدو هرچه تلاش کردیم بر نگشت ومن تا مدت ها عزادار عکس های از دست رفته بودم   حالا امیدوارم بتونم زود به زود به این خونه سر بزنم و برای عزیزترینم بنویسم و بگم از کارها و شیطونی ها ودلبریها ...... ...
14 دی 1390
1